آقای خرچنگ
با آقای خرچنگ سریال باب اسفنجی آشنا بشیم
یوجین هارولد کربس معروف به آقای خرچنگ (زادهی 30 نوامبر 1942) یکی از ده شخصیت اصلی سریال باب اسفنجی شلوارمکعبیه. اون یه خرچنگ قرمز خسیسه که همراه دخترش، پرل که یه واله، در خونهای به شکل لنگر زندگی میکنه. اون مالک و مؤسس رستوران کراستیکرب و کارفرمای کاراکتر باب اسفنجی و اختاپوس هشت پا است.
آقای خرچنگ بهدست استفن هیلنبرگ، معلم علوم دریایی، طراحی شده. هیلنبرگ نامههای زیادی از طرفدارها دریافت میکرد که میگفتن چرا پرل واله و پدرش خرچنگه. هیلنبرگ فقط میخواسته هر کدوم از شخصیتها یه حیوون مجزا باشن.
آقای خرچنگ پول رو از همه چیز بیشتر دوست داره
مهمترین ویژگی آقای خرچنگ حرص و طمعش به پوله، تا حدی که معمولاً رفتارش با پول و ثروت از رفتارش با دخترش و کارکنانش بهتره. تنها رقیب تجاری آقای خرچنگ رستوران چامباکته، یعنی یه رستوران در حال ورشکستگی که شلدون پلانکتون و همسرش، کارن پلانکتون، اونو میگردونن. پلانکتون و کارن دائماً در حال توطئه برای دزدیدن فرمول سری کربی پتی هستن، فرمولی که راز موفقیت کراستیکربه.
صداپیشگی آقای خرچنگ معمولاً با کلنسی براونه که اولین بار تو قسمت «به کمک شما نیاز دارم» سروکلهش پیدا میشه.
ایده اولیه شخصیت آقای خرچنگ چطوری شکل گرفت
وقتی استفن هیلنبرگ داشت شخصیتهای اصلی سریال رو میساخت، میخواست هر کدوم یه حیوون متفاوت باشن. اون اول پرل کربس رو بهصورت یه وال طراحی کرده بود، برای همین تصمیم گرفت پدرش رو یه خرچنگ کوچیک طراحی کنه. استفن هیلنبرگ با خودش فکر کرد که این تضاد جثهشون خودش میتونه بامزه باشه. کلنسی براون، صداپیشهی آقای خرچنگ، هم گفته که درونمایهی استعاری تأثیرگذاری درمورد تفاوت خرچنگ و وال و روابط فرزند و والدی وجود داره.
آقای خرچنگ از روی یه شخصیت واقعی ساخته شد
آقای خرچنگ تنها شخصیت سریال باباسفنجیه که از روی یه شخصیت واقعی در زندگی هیلنبرگ ساخته شده. هیلنبرگ در طراحی آقای خرچنگ از رئیس سابقش در یه رستوران غذاهای دریایی الهام گرفته. بهگفتهی هیلنبرگ رئیسش موقرمز، هیکلی و آشپز سابق ارتش بوده. همین سه ویژگی برای شخصیت آقای خرچنگ وام گرفته شده و رنگ قرمز خرچنگ نمایندهی موی قرمز رئیس سابقشه. صحبت کردن آقای خرچنگ هم از این صاحب رستوران الهام گرفته شده، چون نحوهی حرف زدن اون هیلنبرگ رو یاد دزدان دریایی با لهجهی غلیظ ایالت مِین مینداخته. البته رئیس هیلنبرگ آدم حریصی نبوده و این جزئیات رو خودش اضافه میکنه تا یه کم بهش شخصیتبخشی کنه.
وقتی استفن هیلنبرگ تازه این شخصیت رو ساخته بود، اسم کوچیک آقای خرچنگ و فامیلی پرل و نام رستورانش همه با حرف C نوشته میشدن. اما هیلنبرگ درست قبل از شروع ساخت برنامه این اسامی رو با K نوشت، چون میگفت اینطوری بامزهتر بهیادموندنیتره. تصمیمگیری دربارهی محل زندگی آقای خرچنگ و پرل که در یک لنگر باشه، بعد از شروع ساخت فصل اول گرفته شد. در نقشهی اصلی صحنهی سریال که هیلنبرگ در سال 1997 به مدیران نیکلودئون نشون داد، خبری از خونهی لنگری نبود و محل زندگی جفتشون رستوران کراستیکرب معرفی شده بود.
راه رفتن خاص آقای خرچنگ
معمولاً آقای خرچنگ عادت داره به طرز خاصی راه بره. موقع قدم برداشتن، پاهاش رو خیلی سریع حرکت میده؛ جوری پاهاش رو کشیدن که انگار بیش از دو پا داره. موقع کارگردانی اولین قسمتهای سریال، یکی از اهداف استفن هیلنبرگ این بود که هر شخصیت مدل راه رفتن مخصوص به خودش رو داشته باشه و همین نشوندهندهی شخصیتشون باشه. اریک ویزی، طراح استوریبرد سریال، راه رفتن آقای خرچنگ رو طوری طراحی کرده که بهش جلوهی کارتونی بده. ویزی در سال 2012 گفت: «من پاهای کوچولوی آقای خرچنگ رو روی چهار فریم تار طراحی کردم و فکر کنم این بهترین کاری بود که میشد برای شبیه کردن راه رفتنش به خرچنگ واقعی انجام داد.» استفن هیلنبرگ وقتی که ویزی راه رفتنش رو روی نرمافزار تست مدادی نشونش داد راضی شد.
چه کسی به جای آقای خرچنگ حرف زد
معمولاً صداپیشگی آقای خرچنگ با کلنسی براونه. براون میگه صدایی که برای آقای خرچنگ استفاده کرده شبیه دزدان دریاییه و یه تهلهجهی اسکاتلندی هم داره. بهگفتهی براون، صدای آقای خرچنگ بهصورت بداهه در آزمون صداپیشگی دراومده و اصلاً براش سخت نبوده که صدای مناسب رو پیدا کنه. براون خیلی این نقش رو دوست داره و در سال 2015 به نیویورک پست گفته «من میتونم تا ابد این صداپیشگی رو ادامه بدم». هیچ استنباطی نمیشه کرد از یه لایواکشن، فیلم یا هر چیز دیگهای که یه خرچنگ خسیس رو در اعماق اقیانوس بهتصویر میکشه. براون از آقای خرچنگ دفاع میکنه و میگه «آدم بدی نیست، درست مثل تاجر یا بانکدار محلهتونه. اون عاشق پرل هم هست».
براون در سال 2005 در مصاحبهای با مجلهی استارلاگ کارش با سریال باباسفنجی رو یه چیز کاملاً متفاوتی نسبت به باقی کارهاش توصیف میکنه. پروژههای دیگهی براون باعث شده مهمونهایی به سریال باباسفنجی شلوارمکعبی بیان، مثل دنیس کواید که تو فیلم The Express با براون همبازی بوده. داستان اِرنی دیویس، شخصیت اصلی فیلم The Express با بازی براون، باعث شد مهمان اصلی قسمت «پدربزرگ دزددریایی» بشه.
به ظاهر آقای خرچنگ نگاه دقیقتری بندازیم
آقای خرچنگ قدکوتاه، قرمز و چاقالوئه که ساقهی چشم بلندی داره و دماغش چروکیده و قرمز-قهوهایه. پنجههاش بزرگه و پاهاش کوتاه و نوکتیزه. تیغههای روی پوستش رو از پشت گردنش هم میشه دید. اون یه تیشرت آبی روشن میپوشه با شلوار بنفش و کمربند مشکی. ملوانی یا کشتی دزدان دریایی معمولاً با آقای خرچنگ تناسب داره. خیلی از موقعها که آقای خرچنگ سروکلهش پیدا میشه، موسیقی ملوانی پخش میشه.
گاهی اوقات اون پوستهش رو نداره، مثل قسمت «پوستهی یک مرد»، «شوک به پوسته» و «پیکنیک دوستان». در این حالت آقای خرچنگ معمولاً صورتی و گشوتالوئه و رگهای بدنش نمایانه و ممکنه دماغش هم معلوم باشه.
روزهای کودکی آقای خرچنگ چطور گذشت؟
یوجین کربس در 30 نوامبر 1942 از ویکتور و بتسی کربس به دنیا اومد. والدینش احتمالاً بعد یا قبل از تولدش یه دختر داشتن، که این باعث میشد اون برادر بزرگتر یا کوچیکتر باشه.
وقتی که کمتر از سه سالش بود به مهدکودک رفت. اونجا با شلدون پلانکتون آشنا شد که توی یه تاریخ باهم به دنیا اومدهن.
وقتی که آقای خرچنگ خیلی بچه بوده، حضانتش رو میدن به پدربزرگ پدریش، خرچنگ ریشقرمز، که یه دزد دریایی بوده. اون موقع بود که آقای خرچنگ یاد گرفت دزد دریایی باشه.
وقتی آقای خرچنگ پنج سالش بوده، پدرش یه اسکناس یهدلاری بهش میده. اون عاشق این اسکناس بود، اما عاقبت مجبور شد برای خرید یه نوشابه توی یه روز گرم خرجش کنه.
توی مدرسهی ابتدایی پوزئیدون ثبتنام کرد. وقتی اونجا بود، بچههای دیگه به خاطر فقیر بودنش بهطرز ظالمانهای طردش میکردن، خصوصاً توسط گروهی ب ریاست Incidental K1. تنها دوست نزدیکش پلانکتون بود.
پلانکتون و آقای خرچنگ بعد از اینکه بهدست قلدرهای کلاس تحقیر شدن، میخواستن انتقام بگیرن. وقتی پلانکتون و آقای خرچنگ داشتن برای انتقامشون نقشه میکشیدن، به کارناوال رفتن و آقای خرچنگ یه پنی پیدا کرد. اون فکر میکرد که این زیباترین چیزیه که تا حالا دیده. بعدش از پلانکتون پرسید که اون چیه. پلانکتون بهش توضیح داد که این یه پوله و میشه باهاش خرید کرد. بعدش آقای خرچنگ با اون پنی برای پلانکتون بادکنک خرید. این شروعی بود برای عقدهی آقای خرچنگ نسبت به پول و ثروت.
یکی از غذاخوریهای محبوب اون زمان، «استینکی برگرز» بود. یه روز آقای خرچنگ و پلانکتون خواستن برگر بخرن، اما صاحب رستوران، استینکی، بهشون گفت که نمیتونن داخل رستوران غذا بخورن و این کار رو برای بیلی و دارودستهش انجام داد که اون روز مشتریش بودن. بعدش آقای خرچنگ و پلانکتون رفتن پشت ساختمون. استینکی بهشون گفت که نمیخواسته داخل بمونن، چون باعث میشن باقی مشتریهاش فراری بشن. وقتی شیفت استینکی تموم شد، با یه لیموزین رفت و اتفاقی یه دلار پشتسرش جا گذاشت. پلانکتون به فکرش رسید که اگه یه رستوران بزنن، باعث میشه بچهها بهشون احترام بذارن، اما آقای خرچنگ فقط روی قسمت پول متمرکز بود. آقای خرچنگ نگران این بود که استعداد لازم رو برای درست کردن برگر پتی نداشته باشن. پلانکتون نگران اون قضیه نبود، چون اونا علمش رو داشتن.
چیزی نگذشت که یه تریلر توی زبالهدونی پیدا کردن و با کمک علم به یه برگری خوشگل تبدیلش کردن. میخواستن اونو به رخ باقی بچهها بکشن، اما استینکی برگرز جمع شده بود. برگر رو دادن جنکینز پیره که دوست خانوادگی آقای خرچنگ بود، امتحان کنه. برگر خوشمزه بود، اما باعث از حال رفتن جنکینز پیره شد. روزنامهی روز بعد نوشت که اون برگر باعث مسمومیت یه پیرمرد شده. بعدش آقای خرچنگ و پلانکتون به دعوا افتادن و آخر سر داشتن سر دستورپخت میجنگیدن. نیروی دو طرف باعث شد که آقای خرچنگ به سمت دیوار و پلانکتون به سمت در بره. آقای خرچنگ بیشتر دستورپخت رو بهدست آورد و پلانکتون فقط به یه قسمتش رسید، که فقط گوشهش بود و نوشته بود: «و یه ذره چام اضافه میکنیم». وقتی آقای خرچنگ رفت تو دیوار، زد و خیلی از مخلفات رو ریخت روی دیگ برگر پتی و همین باعث شد برگر خوبی درست بشه.
ماجراهای آقای خرچنگ توی سریال باب اسفنجی رو کجا ببینیم؟
قسمتهای سریال انیمیشن باب اسفنجی رو براتون توی سانی فیلم با کیفیت HD و دوبله فارسی آماده کردیم تا بشینید و داستان باب اسفنجی، پاتریک استار، اختاپوس هشت پا، آقای خرچنگ، سندی چیکس، خانوم پاف و بقیه دوستانشون رو تماشا کنید و لذت ببرید.