شخصیت باب اسفنجی شلوار مکعبی
با شخصیت باب اسفنجی شلوار مکعبی آشنا بشیم
باب اسفنجی شلوارمکعبی (زادهی 14 جولای 1986) قهرمان اصلی انیمیشن سریالی به همین نامه. خالق این مجموعه استفن هیلنبرگه که خودش قبلاً زیستشناس دریایی بوده. هیلنبرگ شخصیت باب اسفنجی رو از روی شخصیت باب اسفنجه از یه کتاب آموزشی به نام «منطقهی جزر و مدی» ساخته که خودش اواخر دههی 80 اونو نوشته.
باب اسفنجی شلوار مکعبی چطور بچه ایه؟
باب اسفنجی یه اسفنج دریایی کودکمآب، شاد و دستوپا چلفتیه که با گَری، حیوون خونگیش که یه حلزونه، در خونهی آناناسیش و در یه شهر زیر آب به نام بیکینیباتِم زندگی میکنه. اون آشپز رستوران کراستیکِرَبه و خیلی هم توی این شغل ماهره و ازش لذت میبره. باب به آموزشگاه قایقرانی خانوم پاف میره و بزرگترین رؤیاش در زندگی اینه که بتونه گواهینامهی قایقرانیش رو بگیره. اما متأسفانه هر وقت که میخواد قایق برونه، دست و پای خودشو گم میکنه و بیاحتیاطی میکنه. باب اسفنجی خیلی خوشاخلاقه و عاشق اینه که با پاتریک استار، بهترین دوستش، بره بیرون. معلمش خانوم پافه و رئیسش آقای خرچنگ.
در نسخهی موزیکال باب اسفنجی، گونهی دقیق اسفنج دریایی قصه مشخص میشه: Aplysina fistularis ، یه اسفنج دریایی زرد که معمولاً در آبهای آزاد پیداش میشه.
باب اسفنجی تو هر قسمت سریال به یه شکلی پیداش میشه و این با اولین قسمت سریال به نام «به کمک شما نیاز دارم» شروع میشه. صدای باب رو تام کِنی درآورده که خودش همسر صداپیشهی کارن پلانکتون، یعنی جیل تالیه.
اصلا ایده باب اسفنجی از کجا اومد؟
وقتی استفن هیلنبرگ معلم علوم دریایی مؤسسهی اقیانوس در کالیفرنیا بود، یه کتاب آموزش تدوین کرد به نام «منطقهی جزر و مدی». این کتاب مخصوص بچهها بود و میخواست بهشون رفتار موجودات دریایی مختلف رو یاد بده. راوی این کتاب باب اسفنجه بود، یه اسفنج دریایی عینکی.
هیلنبرگ دوباره در سال 1996 وقتی داشت طرحهای یه سریال کارتونی رو از زندگی زیر دریا میکشید، سراغ کتاب منطقهی جزر و مدی رفت. اون میخواست شخصیت اصلی یه موجودی باشه که کمتر بهش توجه شده، در حالی که شخصیتهای دیگه بهراحتی شناسایی میشن، چون بینشون خرچنگ، وال و ستارهی دریایی هست. اون با خودش فکر کرد که عجیبترین حیوون چیه و اسفنج به ذهنش اومد. وقتی طرح یه اسفنج دریایی رو کشید، میخواست بهش شکل یه اسفنج طبیعی بده، اما بعداً تصمیم گرفت که اگه طرحش شبیه یه مربع کامل و تمیز باشه، بهتر میتونه یه شخصیت نِرد (Nerd=) رو بهتصویر بکشه.
یه طرح اولیهی رنگی از باب اسفنجی اون رو با یه کلاه قرمزِ زمینهسبز و یه پیرهن رسمی سفید با کراوات نشون میده. ظاهر باب اسفنجی درنهایت به همین شلوار قهوهای ختم شد که تو طرح نهایی دیده میشه. باب اسفنجی طوری طراحی شده بود که شخصیتش بچهگونه باشه که شبیه سبک جری لوئیس یه موجود احمق و خوشبین بهنظر برسه.
قرار بود اسمش رو بذارن «پسر اسفنجی»، اما این اسم رو قبلاً یه شرکت تولیدکنندهی تِی ثبت کرده بود. این قضیه وقتی روشن شد که اولین قسمت سریال که هفت دقیقه بود، در سال 1997 صداپیشگی شد. بعد از اینکه هیلنبرگ متوجه این تشابه اسمی شد، همچنان مصمم بود که اسم شخصیت داخلش «اسفنج» داشته باشه تا بینندهها اونو با «مرد پنیری» اشتباه نگیرن. برای همین تصمیم گرفت اسمش رو بذاره «باب اسفنجی». فامیلیش رو هم گذاشت «شلوارمکعبی» تا به شکل مربعی شخصیتش اشارهای کنه. آوای خوبی هم داشت.
ایده خارق العاده هیلنبرگ چی بود؟
وقتی هیلنبرگ در سال 1997 باب اسفنجی رو به شبکهی نیکلودئون معرفی کرد، بهش گفتن که فقط بهشرطی برنامه رو تولید میکنن که باب اسفنجی یه بچهای باشه که به مدرسه میره، مثل آرنولد در کارتون «هی آرنولد!». نزدیک بود که هیلنبرگ از خیر نیکلودئون بگذره، چون تصویرسازی باب اسفنجی بهعنوان یه بچهمدرسهای خلاف قوهی تخیلش بود. آخر این ایده به ذهنش رسید که خانوم پاف و آموزشگاه قایقرانی رو خلق کنه تا باب بتونه هم به مدرسه بره و هم بزرگسال باشه. هیلنبرگ از اینکه اینقدر همهچیز باهم جور شد خیلی خوشحال شد. نیکلودئون باعث خلق یه شخصیت جدید شده بود، یعنی خانوم پاف که هیلنبرگ عاشقش بود.
کی به جای باب اسفنجی حرف زده؟
صداپیشگی باب اسفنجی رو تام کنی انجام داده که صداپیشهی کهنهکاریه. کنی قبلاً هم سر «زندگی مدرن روکو» با هیلنبرگ کار کرده بود. سر همین وقتی هیلنبرگ باب اسفنجی رو خلق کرد، برای صداپیشگیش رفت سراغ کنی. هیلنبرگ برای شکل دادن به شخصیت باب اسفنجی از شخصیت خود کنی و شخصیت صداپیشههای دیگه استفاده کرد.
کنی اولین بار صدای باب اسفنجی رو برای یه خانوم تمساح کوچولو به نام ال در زندگی مدرن روکو استفاده کرده بود که تو قسمت «جان عزیز» سر و کلهش پیدا شده بود. همچنین این اولین باری بود که کنی و استفن هیلنبرگ باهم کار میکردن. هیلنبرگ میخواست کنی همون صدا رو برای باب اسفنجی هم استفاده کنه، برای همین یه کلیپی از ال در زندگی مدرن روکو بهش نشون داد تا اون صدا رو یادش بندازه. کنی میگه خندههای بلند باب اسفنجی عمداً باید یه چیز خاصی میشده و میگه اونا دنبال یه خندهی آزاردهنده در حد کارتون «وودی دارکوب» بودن.
تو نسخههای غیرانگلیسیِ «باب اسفنجی شلوارمکعبی»، صداپیشهها از اجرای تام کنی برای دوبله استفاده میکنن، اما بعدش خودشون هم یه سری چیزهای منحصربهفرد بهش اضافه میکنن. مثلاً، تو نسخهی فرانسوی باب اسفنجی شبیه دافی داک نوکزبونی صحبت میکنه.
باب اسفنجی کی به دنیا اومده و چند سالشه
با توجه به گواهینامهی رانندگیش که در قسمت «بهوقت خوابآلودگی» نشونش میده، باب اسفنجی شلوارمکعبی متولد 14 جولای 1986 هست. گواهینامهی باب اسفنجی یه بار دیگه هم همراه با تاریخ تولدش در قسمت «سواری مجانی نداریم» نشون داده میشه، اما دفعههای بعدی که نشونش میده دیگه تاریخ تولدش حذف شده. اون تولدش رو در این قسمتها جشن میگیره: «من تصادف کردم»، «باب اسفنجی و خفهکن»، «انتظار» و «تولد بترکون باب اسفنجی». توی این آخری چیزی نمونده سنش رو بگه که قسمت تموم میشه و این راز همچنان باقی میمونه. استفن هیلنبرگ یه بار بهشوخی گفت که باب اسفنجی 50 سالشه، ولی با مقیاس «سال اسفنجی». اگه میانگین عمر یه اسفنج زرد رو صد سال درنظر بگیریم، یعنی باب میانساله. از شوخی گذشته، هیلنبرگ میگه که باب اسفنجی سن مشخصی نداره، اما «اونقدری بزرگ هست که روی پای خودش وایسته و همچنان به آموزشگاه رانندگی بره»؛ این یعنی اون یه بزرگساله.
اون با حیوون خونگیش، گری حلزونه، که یه حلزون دریاییه، توی یه خونهی بزرگ به شکل آناناس در خیابون کانچ 124 بیکینیباتم زندگی میکنه. همسایهی بغلیش، اختاپوس هشتپا، که توی خونهای به شکل مجسمههای موآی جزیرهی ایستر زندگی میکنه، همیشه از رفتارهای احمقانهی باب کفری میشه. باب اسفنجی نسبت به این مسئله بیتوجهه و اختاپوس رو دوست خودش میدونه. کنار خونهی اختاپوس، خونهی بهترین دوست باب اسفنجی، یعنی پاتریک استار، قرار گرفته. اون زیر یه سنگ زندگی میکنه.
از کار و بار باب اسفنجی بیشتر بدونیم
باب اسفنجی در کراستیکرب، معروفترین رستوران بیکینیباتم، به کار سرخکنی مشغوله و همهی غذای رستوران، بهویژه همبرگر کربیپتی، رو آماده میکنه. در قسمت «به کمک شما نیاز دارم»، باب اسفنجی برای این شغل درخواست داد. اون میگه که پیوستن به گروه آشپزی کراستی رؤیای تمام زندگیش بوده و حالا براش آمادهس. وقتی برای این شغل درخواست میده، آقای خرچنگ و اختاپوس که ازش خوششون نمیآد، میفرستنش دنبال نخود سیاه که یه «مخلوطکن هیدرودینامیک با سیم و اتصالات استارت و موتور توربو» پیدا کنه. وقتی داره توی بازار بارگ دنبال این وسیله میگرده، چند صد ماهی کولی گرسنه از راه میرسن و اختاپوس و آقای خرچنگ رو دیوونه میکنن. باب اسفنجی زودی برمیگرده و با مخلوطکن هیدرودینامیکی که پیدا کرده، ماهیهای کولی رو سیر میکنه و جون همه رو نجات میده و حین این کار با مهارتش در آشپزی حسابی پز میده.
چی شد که باب اسفنجی صاحب خونه شد
خونهی باب اسفنجی یه آناناس نارنجی با اثاث کامله و لولهی بخاری هم داره. وقتی که برای اولین بار به بیکینیباتم اومد، خونههای زیادی دید، اما از هیچکدوم خوشش نیومد. درست وقتی که نزدیک بود تسلیم بشه، یه آناناس از یه قایق روی سطح آب میافته پایین روی باغ اختاپوس. باب اسفنجی عاشق این خونه میشه و میخردش و اختاپوس که باغش رو از دست داده و جاش باب اسفنجی داره کنارش زندگی میکنه، بدبخت میشه. اما تو شوی پاتریک استار و در قسمت «پسر بزرگ کیه؟»، باب اسفنجی که هنوز نوجوونه به خونهی آیندهش برمیخوره و اون خونه هنوز در دست ساخته و کنار خونهی اختاپوس زیر آبه.
دوستان باب اسفنجی چه کسانی هستن
باب اسفنجی وقتی که در حال کار کردن نیست، بیشتر وقتش رو با بهترین دوستش، پاتریک، سپری میکنه. دو تاشون از دوران بچگی همدیگه رو میشناسن و عضو کلوب «بهترین دوستان تا ابد» هستن. فعالیتهای رایجشون صید عروسی دریایی، باد کردن حباب و کارهای متنوع دیگهس. رفتارهای احمقانهشون همیشه روی مخ همسایهشون، اختاپوسه و بارها شده که کارهاشون بهش صدمه بزنه. مثلاً، در قسمت «فرانکندودل» باب اسفنجی یه نقاشی دودل از خودش میکشه تا بیغرض سربهسر اختاپوس بذاره و اون نقاشی میگیره اختاپوس رو میزنه. اختاپوس از بس اذیت میشه که چندین بار سعی میکنه بذاره بره، اما همیشه دوباره برمیگرده.
با اینکه اختاپوس ادعا داره که از باب اسفنجی و پاتریک متنفره، اونا اصلاً به این قضیه اعتنایی ندارن و معتقدن که همهشون دوستان خوبی هستن. اختاپوس معمولاً بهطور خاص از باب اسفنجی بدش میآد، اما جفتشون رابطهی خاصی دارن. اختاپوس اشاره کرده که بیش از اون چیزی که نشون میده باب اسفنجی رو دوست داره. در قسمت «شیفت قبرستون»، اختاپوس اقرار میکنه و به باب اسفنجی میگه «مهم نیست قبلاً چی گفتم، من همیشه یه جورایی ازت خوشم میاومده!». همچنین در قسمت «SB-129» وقتی که توی بُعد خلأ گرفتار شده، دلش برای باب اسفنجی تنگ میشه. در قسمت «میمیرم برای یه پای»، از اینکه باب اسفنجی موقع طلوع با خوردن پای انفجاری منفجر شده، ناراحت شده، هرچند که این اتفاق نیفتاده، چون باب اسفنجی پای رو تمام مدت توی جیبش نگه داشته و نخورده.
یکی از بهترین دوستان باب اسفنجی یه سنجاب تگزاسی به نام سندی چیکس هستش که برای زنده موندن زیر آب لباس و کلاه مخصوص میپوشه. وقتی باب اسفنجی برای اولین بار سندی رو میبینه، سندی اونو به خونهش که پر از هواست دعوت میکنه و باب اسفنجی که نمیدونه هوا چیه دعوت رو قبول میکنه. بعد از اینکه میفهمه باید توی آب نفس بکشه، باب اسفنجی و پاتریک کاسههای آبی که سندی بهشون داده رو سرشون میکنن و هرجایی از خونهی گنبد درختی سندی که میرن اونا روی سرشون نگه داشتن. سندی از دوستی با باب اسفنجی لذت میبره و جفتشون دوست دارن ورزشهای سنگین باهم انجام بدن، خصوصاً کاراته.
مهارت باب اسفنجی توی کاراته بهطرز قابلتوجهی توی هر قسمت متفاوته، مثلاً در قسمت «مشتزنان کاراته» مهارتش با سندی مساوی یا حتی بالاتر از اونه. هرچند، بیشتر مواقع بهقدری ضعیفه که سندی میتونه با یه مشت اونو کلی پرت کنه عقب، مثل قسمت «جایی برای ضعیفها نیست». در قسمت «جزیرهی کاراته»، سندی خیلی رک میگه که مهارتش توی کاراته از زمین تا آسمون از باب اسفنجی بیشتره.
کارتون باب اسفنجی رو کجا ببینیم؟
همین الان میتونید هر قسمتی رو خواستید توی سانی فیلم پیدا کنید و با دوبله فارسی و کیفیت بالا از تماشاش لذت ببرید. توی سانی فیلم همراه شما از دیدن ماجراهای باب اسفنجی و دوستانش لذت میبریم و سعی کردیم توی این ماجراجویی همسفرهای خوبی برای شما باشیم.