اسفنجی که می تواند پرواز کند
«اسفنجی که می تواند پرواز کند» و آرزوهای پرواز باب اسفنجی
«اسفنجی که می تواند پرواز کند» اسم یکی از قسمتهای فصل سوم باباسفنجی شلوارمکعبیه. در این قسمت پچی قسمت گمشدهای از سریال رو پیدا میکنه که باباسفنجی آرزوی پرواز با عروس دریایی داشته، اما اهالی بیکینیباتم هی مسخرهش میکردن.
شخصیتها
راوی فرانسوی
مردم نزدیک استودیوی انیمیشن نیکلودئون
دان نیوهاوس
پاتی، طوطی
پچی، دزد دریایی
باباسفنجی شلوارمکعبی
پرل کربس
عروس دریایی
سندی چیکس
اختاپوس هشتپا
خانوم پاف
خانوم جانسون
طلسم سیرترشی
پاتریک استار
گری حلزونه
مامانبزرگ شلوارمکعبی
بیلیباب استار
جنکینز پیره
خلاصه
پردهی اول
پاتی پرواز میکنه و میره تو حموم پچی و میگه بینندههای کودک منتظرن تا قسمت گمشدهای که راوی فرانسوی اعلام کرده بود رو ببینن. پچی داره دوش میگیره و میگه اون قسمت گمشده رو دوباره گم کرده و به بچهها میگه باباسفنجی رو فراموش کنن. راوی فرانسوی بخشی رو معرفی میکنه به نام «یادبود باباسفنجی» که یه تدوین موزیکال از کلیپهای قسمتهای قبل از سه فصل اوله.
ناگهان یه نقشه که جای قسمت گمشده رو نشون میده از پنجرهی پچی نمایان میشه. پچی بعد از یه جستوجوی طولانی برای گنج، فیلم گمشده رو پیدا میکنه، اما با یه کلیپ چنددقیقهای مواجه میشه که داره قدم زدن مسخرهی باباسفنجی رو روی خط مستقیم نشون میده و بعدش نوارهای رنگی SMPTE پخش میشه. پچی اعصابش خرد میشه و فکر میکنه باباسفنجی بهش خیانت کرده و تصمیم میگیره از شر کل چیزمیزهای باباسفنجیش خلاص بشه و از خونه فرار کنه. اما وقتی خونه رو ترک میکنه، شمارش معکوس برای شروع قسمت گمشدهی واقعی شروع میشه. پاتی این خبر رو به پچی میرسونه و اونم سریع برمیگرده و وسایل باباسفنجی رو میذاره سر جاش و با پاتی به تماشا مینشینه.
این قسمت باباسفنجی در مزارع عروس دریایی شروع میشه و باباسفنجی رو نشون میده که داره آرزو میکنه که میتونست با عروس دریایی پرواز کنه. چندین بار سعی میکنه این کار رو انجام بده؛ با یه هواپیمای دوباله، بال خفاش، یه صندلی باغبونی با بادکنک و یه بادبادک غولپیکر که با یه دوچرخه کشیده میشه و بعضی از این تلاشها هم همراه با پاتریک انجام میشه. بعد از اینکه دیگران تلاشهای بیهودهش رو میبینن، معروف میشه به «مرد پرندهی بیکینیباتم» و مسخرهش میکنن. به مردم میگه از این ناراحته که با دنبال کردن رؤیاهاش مسخره بشه. مردم شهر بهش میگن که اونا هم یه روزی رؤیاهای بیسرانجام داشتهن و یه گروه اشرار تشکیل میدن و باباسفنجی رو تعقیب میکنن، چون فکر میکنه که از اونها مهمتره. این پرده اینطور تموم میشه که باباسفنجی از یه صخره سقوط میکنه و میافته پشت یه کامیون پر از گِل و بعدش هم توی یه کامیون پُر از پَر.
پردهی دوم
در پردهی دوم باباسفنجی توی خونهش نشون داده میشه و از رؤیاش دست کشیده. شروع میکنه به خشک کردن موهاش و بعدش یه تماس توهینآمیز از یکی از طرفدارهای مرد پرنده دریافت میکنه با نام «جو ماما». باباسفنجی حین صحبت سشوار رو میذاره تو شلوارش و سشوار شلوارش رو باد میکنه و بهش توانایی پرواز میده. به اطراف میره و به مردم کمک میکنه، تحسینش میکنن و تبدیل میشه به یه چهرهی مشهور محلی. اما شهروندان تنبل مرتب ازش درخواستهای غیرضروری دارن، خصوصاً چیزهایی که هیچ نیازی به پرواز کردن نداره و حالا باباسفنجی وقتی برای پرواز کردن با عروس دریایی نداره. وقتی میخواد از مزرعهی عروس دریایی فرار کنه، همون گروه اشرار دوباره دنبالش میکنن ولی نمیتونن بگیرنش. اما جنکینزِ گلولهتوپی به باباسفنجی شلیک میکنه و شلوارش رو نابود میکنه و باعث میشه به سمت زمین ارتفاعش کم بشه. ظاهراً مردم برای مرگ باباسفنجی ماتمزده شدهن، اما در واقع غصهی شلوار بادشونده رو میخورن.
بعد از اینکه شلوارش رو میگیرن و میرن، باباسفنجی میخواد بره خونهش اما ناگهان عروس دریایی بهش کمک میکنه پرواز کنه. میبرنش خونه و اونم در همین حال ازقصد یه آهنگ چرند میخونه دربارهی اینکه تنها چیزی که یه فرد برای پرواز نیاز داره دوستیه. وقتی با عروس دریایی خداحافظی میکنه، پاتریک بهش سلام میکنه و پیشنهاد میده که به خانهی پیتزا سفر کنن. باباسفنجی پایین میآد و عروس دریایی رو در پرواز تنها میذاره. بعدش پاتریک مثل یه ابرقهرمان و با شلوار معمولی غیربادشوندهش پرواز میکنه. باباسفنجی از پرواز کردن پاتریک مبهوت شده و بهنظرش این کار خیلی احمقانه و غیرممکن میرسه. باباسفنجی با کنجکاوی با نگاهش پاتریک رو دنبال میکنه و این قسمت تموم میشه.
بعد قسمت پچی میخواد بزنه از اول پخش بشه، اما بلد نیست چطوری بزنه عقب. با پاتی کلی از کلیدهای روی کنترل رو میزنن و باعث میشن دستگاه فیلم رو بیرون بندازه و این پچی رو آشفته میکنه. بنابراین قسمت گمشده برای همیشه از دست میره و صحنه به نمای بیرونی خونهی پچی تغییر میکنه، اما حالا در شب، راوی به بینندهها اطمینان میده که مهم نیست قسمت گمشده برای همیشه نابود بشه، مهم اینه که هنوز تو آسمون ستاره هست و باباسفنجی برای همیشه توی ذهن و قلب طرفدارانش جا داره. بعد از اینکه ستارهها به شکل باباسفنجی درمیآن، راوی به بینندهها میگه که برن گم شن و قسمت اینجا تموم میشه.
ارجاعهای فرهنگی
عنوان قسمت احتمالاً اشاره داره به فیلم «پسری که پرواز میکرد» ساختهی سال 1986.
ایدههای باباسفنجی برای ماشینهای پروازش اشاره داره به خیلی از ماشینهای پروازی دیگه، مثل هواپیمای کیتی هاوک، لباس خفاشی بتمن و صندلی باغبونی با بادکنک.
صندلی باغبونی و بادکنک براساس یه داستان واقعیه. لری والترز که بعداً به «لری با صندلی باغبونی» معروف شد، رانندهی کامیونی بود که با 45 بادکنک هلیومی و یه صندلی باغبونی یه هواگرد موقتی ساخت.
لقب باباسفنجی که به «مرد پرندهی بیکینیباتم» معروف شد، شبیه لقبیه که به رابرت استرود دادن: «مرد پرندهی آلکاتراز».
انیمیشن راه رفتن باباسفنجی احتمالاً اشارهای داره به کمیک رابرت کرامب به نام «Keep on Truckin'»
میاننویس شبیه آهنگ آغازی سریال سیمپسونهاست.
«اسفنجی که می تواند پرواز کند» از فصل سوم انیمیشن باب اسفنجی رو چطور ببینیم؟
توی سانی فیلم میتونید به راحتی کلیک کنید و از تماشای این قسمت با دوبله فارسی و کیفیت HD لذت ببرید.