هویت گم شده
هویت گم شده از فصل سوم انیمیشن باب اسفنجی شلوار مکعبی
«هویت گم شده» اسم یکی از قسمتهای فصل سوم باباسفنجی شلوارمکعبیه. در این قسمت باباسفنجی یاد روزی میافته که برچسب اسمش رو گم میکنه.
شخصیتهایی که توی این قسمت میبینیم
پیشخدمت
تد
باباسفنجی شلوارمکعبی
شلی
گری حلزونه
طلسم غذای حلزون
پاتریک استار
اختاپوس هشتپا
دزد هویت
یوجین کربس
دو نفری که باباسفنجی رو انداختن توی آشغالدونی
عضو گروه موسیقی Stingray 5000
صدفها
بتی
خلاصه این قسمت رو با هم بخونیم
شروع این قسمت باباسفنجی در یک صبح تیره و تار توی سالن غذاخوریه و بیرون دارن بارون میباره. یه مشتری داره جدول حل میکنه و خودکارش رو گم کرده. پیشخدمت خودکار خودش رو بهش قرض میده. بعدش باباسفنجی رو نشون میده که مینشینه سر میز و میگه یه بار یه چیزی رو گم میکنه که نمیتونه بدون هویتش زندگی کنه.
با اینکه کسی ازش چیزی نمیپرسه و نمیخواد بدونه، شروع میکنه به بازگو کردن اتفاقات دوشنبهی گذشته. توی فلشبک باباسفنجی بیدار میشه و پتوش رو پرت میکنه هوا و میگه «صبح بهخیر به دنیا و همهی کسایی که توش زندگی میکنن». پتو میافته روش و باباسفنجی که نمیتونه جایی رو ببینه، از تخت میافته پایین و ساعتش هم میافته روی سرش. از پلهها میافته پایین و ساعت میندازدش جلوی پنجره. به گری غذا میده و میگه سالهاست که داره به گری غذای حلزونی میده و خودش حتی نمیدونه این غذا چه مزهای میده. مزهش میکنه و حالش بههم میخوره و فریاد انزجارش به گوش مرکز تولید غذای حلزونی میرسه. به ساعت نگاه میکنه و میبینه که برای کار دیرش شده و سریع لباسهاش رو عوض میکنه و میره سر کار. سر راه پاتریک به باباسفنجی سلام میکنه.
بعد از اینکه باباسفنجی از سلام کردن پاتریک به آدمهای توی رستوران میگه، تصمیم میگیره بپره به قسمتی که میخواد به یه مشتری خدمات بده.
وقتی باباسفنجی غذای مشتری رو میبره، اون بهش میگه که باید برچسب اسمش رو بزنه به خودش تا مشتری بتونه مؤدبانه ازش سپاسگزاری کنه. باباسفنجی میگه که برچسب اسمش رو همراه خودش داره، اما بعدش میفهمه که سر جاش نیست و گم شده. اولش وحشت میکنه و بعد به نفسنفس میافته و غش میکنه.
وقتی به هوش میآد، از اختاپوس میپرسه که چه اتفاقی افتاده. اختاپوس بهش میگه بیهوش شده بوده چون برچسب اسمش رو گم کرده، اما بهش اطمینان میده که برچسب اسم اونقدرها هم مهم نیست، اما باباسفنجی دوباره به نفسنفس میافته و اختاپوس جلوش رو میگیره و میگه دنیا که به آخر نرسیده. اما درست بعد از این حرف اختاپوس، آقای خرچنگ از دفترش بیرون میآد و میگه تا یک ساعت دیگه بازرسی لباس فرم انجام میشه و هر کس که قبول نشه باید کل روز یه جفت پوتین بوگندو پاش کنه. اختاپوس به باباسفنجی پیشنهاد میکنه به مسیری که طی کرده فکر کنه و قدمهاش رو بازسازی کنه.
باباسفنجی تمام کارهایی که اون روز صبح کرده بوده رو چندین بار تکرار میکنه، از جمله وحشتش موقع زنگ ساعت صبحگاهی و خوردن غذای حلزون. چون پاتریک هر بار یادش میره بهش «سلام» بده، باباسفنجی بارها و بارها بازسازی صحنه رو تکرار میکنه؛ مثلاً پاتریک یه بار میگه «سلام باباسفنجی» و بعدش میخنده. همچنان باباسفنجی نمیتونه برچسب اسمش رو پیدا کنه. بعدش پاتریک، بدون اینکه از گم شدن برچسب خبر داشته باشه، ازش میپرسه بعد از سلام دادن بهش چیکار کرده و باباسفنجی هم توضیح میده که با خوشحالی رفته کراستیکرب، به جِنکینز پیره سلام کرده، یه سیب گذاشته روی میز آقای خرچنگ و بعدش دو تا ارازل و اوباش اومدن انداختنش توی آشغالدونی. پاتریک پیشبینی میکنه که برچسب اسمش توی سیبی باشه که گذاشته روی میز آقای خرچنگ. باباسفنجی از پیشبینی پاتریک خوشش میآد، اما میگه احتمالاً آقای خرچنگ تا الان سیب رو انداخته دور، برای همین پاتریک پیشنهاد میکنه که برن آشغالدونی رو بگردن.
حین جستوجو، باباسفنجی دو تا سرنخ به پاتریک میده اما اون هنوز داره گیج میزنه. باباسفنجی مثل جَک بِنی متعجب به بینندهها نگاه میکنه، اما بعدش به وحشت میافته چون یک دقیقه بیشتر وقت نداره. بعدش پاتریک برچسب اسم باباسفنجی رو پشت لباسش میبینه، اما وقتی به باباسفنجی میگه و اونم برمیگرده، انگار ناپدید شده و بعدش هم پاتریک دیگه یادش نمیآد کجا بوده. بعد از اینکه پاتریک برای بار دوم این کار رو تکرار میکنه، باباسفنجی بهش میگه بره خونهش چون هیچ کمکی نمیکنه. پاتریک هم قبل رفتن بهش میگه «خب حداقل من لباسم رو برعکس نمیپوشم!» باباسفنجی وقتی اینو میشنوه، به پشتش نگاه میکنه و میبینه تمام مدت برچسب اسمش باهاش بوده و فقط لباسش رو برعکس پوشیده بوده. اگرچه توی بازرسی لباس فرم، آقای خرچنگ باباسفنجی رو بو میکنه و حالش از بوی گند آشغالدونی بههم میخوره و ظاهراً اونو از کار کردن در کراستیکرب تعلیق میکنه.
با پایان این قسمت باباسفنجی داستانش رو تموم میکنه و از پیشخدمت برای اینکه گوش داده سپاسگزاری میکنه و میگه تونسته یازده دقیقه وقتکشی کنه؛ پیشخدمت رو هم «بتی» صدا میکنه، اما اون توضیح میده که اسمش بتی نیست و لباس فرم یکی دیگه رو قرض گرفته، چون لباس فرم خودش داره شسته میشه. باباسفنجی که اینو میفهمه، یه بار دیگه مثل جک بنی متعجب به بینندهها نگاه میکنه.
صحنهی حذفشده
در استوریبوردی که توی دیویدی «اسفنج جهت استخدام» هستش، یه صحنهای هست که پاتریک بعد از اینکه باباسفنجی بهش میگه بره زیر سنگش چون هیچ کمکی نمیکنه، با اشک میگه «ولی من دارم کمک میکنم».
ارجاعهای فرهنگی
در دو موقعیت مختلف باباسفنجی دست چپش رو میذاره روی آرنج راستش و دست راستش هم میذاره روی چونهش و به بینندهها نگاه میکنه، درست مثل جک بنی توی برنامهی تلویزیونی دههی 50 میلادی.
جملهی باباسفنجی که میگه «پسری که فریاد میزد: برچسب اسم» اشاره داره به «پسری که فریاد میزد: گرگ» (=چوپان دروغگو).
باباسفنجی توی صحنهی آشغالدونی به بازی بیستسؤالی اشاره میکنه.
گروه موسیقیای که پاتریک توی آشغالدونی پیدا میکنه، یعنی Stingray 5000 تقلیدی از Powerman 5000 هستش.
غذای حلزون Snail-Po تقلیدی از غذای سگ Alpo هستش.
دزد بانک که فریاد «آتیکا» سر میده داره اشاره میکنه به شخصیت آل پاچینو توی فیلم «بعدازظهر سگی» که همین کلمه رو فریاد میزد. خود این کلمه هم اشاره داره به شورش زندان آتیکا در سال 1971.
انیمیشن هویت گمشده از فصل سوم سریال باب اسفنجی رو چطور ببینیم
همین الان میتونید کلیک کنید و از تماشای ماجراهای باب اسفنجی و دوستانش لذت ببرید. سانی فیلم تلاش کرده براتون کیفیت HD و دوبله فارسی بامزه ای رو فراهم کنه که باب اسفنجی و سریالش براتون از همیشه خاطره انگیزتر باشه